بخشی از متن مقاله مباني فلسفي اسقاط حق در فقه اسلامي و حقوق غرب :
تعداد صفحات :45
موضوع اسقاط حق در اغلب رشتههای حقوقی مطرح شده است. برای ارزیابی و قضاوت در زمین صحت یا بطلان این عمل حقوقی, معیارهای مختلفی از قبیل خودمختاری, کارایی (فایده) و مصلحت پیشنهاد شدهاند. ریش این معیارها را باید در گفتمان «فلسف حق» جستوجو کرد. بنابراین, پرداختن به مبانی فلسفی اسقاط حق یک ضرورت است. در این مقاله با مرور ایدههای مطرحشده در خصوص حق در فقه اسلامی از یکسو و نظریات ارائهشده توسط فلاسفه و حقوقدانان غربی از سوی دیگر, معیارهای ارزیابی اسقاط حق, شناسایی و مقایسه خواهند شد. در فقه اسلامی این موضوع در ضمن مباحث مربوط به حق و حکم بررسی شده است. حق در تفکر اسلامی در قالب مصلحت, تحلیل و قضاوت میشود. در میان نظریهپردازان حق در جهان غرب نیز, نظریههای مختلفی ارائه شده که دو نظری اراده و سود, از شهرت و طرفداران بیشتری برخوردار است. بر اساس نظری اراده, تسلط ذیحق بر موضوع حق, اساسیترین ویژگی یک حق محسوب میشود. نظری سود نیز با تقلیل حق به فایده, سودمندی را اصلیترین کارویژه برای حق میداند. از نگاه سودگرایان, حق ابزاری در خدمت خیر عمومی است و چنانچه رفاه جامعه بهعنوان یک کل اقتضا کند, قربانی کردن حقهای شخصی مجاز خواهد بود. لذا در اسقاط حق, اراد ذیحق نقش ثانوی دارد. این بررسی نشان داد که آرای برخی فقها, با نظری اراده هماهنگ است؛ ولی نگرش غالب در فقه اسلامی به مصلحت متکی است که مشابهتهایی با نظری سود دارد, اما تفاوت اساسی این دو در این است که مصلحت در تفکر اسلامی جنب دروندینی و در تفکر غربی, جنب انسانی دارد.